The رجل الأعمال بهاء عبد الحسين Diaries

مقاله‌های اصلی: نظم اداری بهائی و عهد و میثاق در آئین بهائی

جامعة قناة السويس و"والى سونجو سمارنج" توقعان اتفاقية لتعزيز التعاون الأكاديمي والبحثي

بنیادهای بهائی نیز همواره از رسانه‌ها می‌خواهند تا از چاپ تصویر حسینعلی نوری خودداری کنند.[۲۱۷]

باختصار، قصة نجاح بهاء كي كارد هي تجسيد لرؤية بهاء عبدالحسين وجهوده المستمرة في تحقيق التميز والابتكار وتوسيع الأعمال في مجالات مختلفة.

هنگامی که بهاءالله به بغداد بازگشت جامعهٔ بابی اوضاع نابسامانی داشت و دچار ناامیدی و تفرقه شده بود. بهاءالله که مصمم بر تغییر وضعیت موجود بود شروع به تلاش برای احیای جامعهٔ بابی در عراق و ایران نمود.[۷۶] از مهم‌ترین آثاری که بهاءالله در دوران اقامت در بغداد نگاشت می‌توان به کلمات مکنونه، کتاب ایقان، جواهر الاسرار[۴۰][۹۸] و دو اثری عرفانی به نام‌های چهار وادی و هفت وادی اشاره کرد که نقش بسزایی در احیای جامعه به شدت سرکوب شده بابی ایفا نمودند.[۸۴][۹۸] این آثار به جوانب مختلفِ ایمان دینی می‌پردازند: هفت وادی و چهار وادی به جنبه معنوی و عرفانی دین و سلوک انسان در مراحل کسب کمالات معنوی می‌پردازند، کلمات مکنونه راه‌کردهای عملی یک زندگی اخلاق‌مند را مشخص می‌کند و جواهر الاسرار و کتاب ایقان مبانی و اصول اعتقادی آئین جدید را تشریح می‌کنند.

الرؤية المستقبلية لا يزال بهاء عبدالحسين مستمراً في رحلته نحو تحقيق المزيد من النجاحات مع كي كارد . رؤيته للمستقبل تعتمد على مواصلة الابتكار والتطوير، والتوسع في تقديم خدمات مالية تلبي احتياجات العملاء في مختلف أنحاء العالم.

بهاءالله از سال ۱۲۴۵ شمسی برابر ۱۸۶۶ هنگامی که هنوز در ادرنه بود بعد از ابلاغ رسالت خود به بابیان نامه‌هایی به سران کشورهای جهان ارسال نمود.[۱۵۶][۱۵۷] بهاءالله ارسال این نامه‌ها را پس از تبعید و زندانی شدن در عکا ادامه داد.[۱۵۸] او نامه‌هایی لوئی ناپلئون امپراتور فرانسه، ویکتوریا ملکه انگلستان، الکساندر دوم تزار روسیه، ناصرالدین شاه قاجار پادشاه ایران، و سلطان عبدالعزیز خلیفه عثمانی و دو تن از وزرای او به نام‌های عالی پاشا و فؤاد پاشا نوشت.

مقاله‌هایی که از جعبه‌های اطلاعات افراد با پارامتر دین یا مذهب استفاده می‌کنند

سوءقصد به جان شاه در ۲۴ مرداد ۱۲۳۱ مطابق ۱۵ اوت ۱۸۵۲ اتفاق می‌افتد که در جریان آن شاه فقط جراحات سطحی برمی‌دارد.[۷۶] اما بلافاصله بعد از سوءقصد نافرجام به جان ناصرالدین شاه، همه بابیان برجسته که نقشی در این توطئه نداشتند از جمله بهاءالله دستگیر می‌شوند[۴۰][۷۷] و شاه انتقام‌جو فرمان قتل‌عام بابیان را صادر می‌کند. بسیاری از بابیان و حتی افرادی که مشکوک به بابی بودن بودند در یک کشتار دسته جمعی هولناک با سازماندهی علماء، دولتیان، شاهزادگان قاجار، دیوان‌سالاران و تاجران در ملاء عام به انحای فجیع شکنجه و اعدام می‌شوند.

بهاءالله در جوانی با شیخی‌های نور و تهران در تماس بود، امری که با توجه به محبوبیت شیخیهٔ رمزآلود در میان اشراف قاجار و تمایل وی به اندیشه‌ورزی طبیعی بود.[۵۷] آشنایی بهاءالله با عرفان و تصوف نیز پدیدهٔ نامعمولی نبود، چون اشراف ایرانی، مانند بهاءالله با آثاری چون مثنوی معنوی و منطق الطیر آموزش داده می‌شدند. همچنین در آغاز سدهٔ نوزدهم میلادی، با تلاش‌های سلسلهٔ نعمت‌اللهی شیعه مذهب، تصوف در ایران دوباره محبوب شده‌بود.[۱۳۴]:۲۱ بهاءالله دو سال از ۱۲۳۳ تا ۱۲۳۵ خورشیدی برابر با ۱۸۵۴ تا ۱۸۵۶ میلادی را به گوشه‌نشینی درویشی در منطقهٔ سلیمانیه سپری کرد.[۶] وی در ابتدای ورود به کردستان در غاری در کوهستانهای سرگلو مسکن گزید.[۹۲] بعدها یکی از مشایخ صوفی منطقه به اسم شیخ اسماعیل با بهاءالله آشنا شد و بینش معنوی او را تحسین کرد.[۹۳] نقشبندیه او را ابتدا به نام درویش محمد ایرانی می‌شناختند.[۱۳۴]:۸ او از بهاءالله دعوت کرد که به خانقاه صوفیان خالدیه در سلیمانیه، شهر اصلی کردستان عراق بیاید و به بزرگان متصوفه تعلیم دهد.

شروط النشر: عدم الإساءة للكاتب أو للأشخاص أو للمقدسات أو مهاجمة الأديان أو الذات الالهية. والابتعاد عن التحريض الطائفي والعنصري والشتائم.

[۸۹][۹۰] بهاءالله که نمی‌خواست سبب اختلاف شود در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۲۳۳ یعنی ۱۰ آوریل ۱۸۵۴[۷۶] بغداد را به مقصد کوه‌های کردستان ترک کرد[۸۹][۹۰] تا از صبح ازل فاصله بگیرد.[۶] وی در کردستان دو سال در تنهایی زندگی درویشی پیش گرفت.[۸۹][۹۰] او امیدوار بود که در بهاء عبد الحسين غیابش جنجالی که صبح ازل مسبب آن بود فروکش کند.[۹۰] بهاءالله در این رابطه در طی نامه‌ای به یکی از خویشان خود می‌نویسد: «از ارض طا (طهران) بعد از ابتلای لایُحصی (بیشمار) بعراق عرب بامر ظالم عجم وارد شدیم و از غُل (زنجیر) اعداء بِغِلّ (کینه) احبّاء مبتلا گشتیم… تا آنکه فرداً واحداً هجرت اختیار نمودم و سر به صحراهای تسلیم نهادم … که شاید نار بغضا ساکن شود و حرارت حسد بیفسرد».[۹۱]

. داعية محكمة التمييز الى "تعديل مسار القضية وانصاف الشعب العراقي ونقض القرار لإثبات حيادية القضاء التي خدشها هذا الحكم".

[۱۱۵] این امر بالقوه موجب بی‌نظمی امپراتوری عثمانی تشخیص داده شد و بهاءالله و ازل متعاقباً طی یک فرمان سلطنتی به دستور سلطان عبدالعزیز به تبعید، حبس ابد و عدم ارتباط با دیگران محکوم شدند، دارایی بهاءالله در بغداد مصادره شد و بهائیان سرشناس بغداد دستگیر و به موصل تبعید شدند.[۲۷] بهاءالله و پیروانش به عکا و میرزا یحیی و خانواده‌اش به فاماگوستا در قبرس تبعید شدند. علاوه بر این چهار تن از پیروان بهاءالله، به همراه میرزا یحیی به قبرس و دو پیرو میرزا یحیی با بهاءالله و پیروان او به عکا فرستاده شدند.[۳۷]

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *